معانی ثانوی استفهام در سوره ملک از منظر علامه طباطبایی و ابن‌عاشور

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 طلبه سطح3/مجتمع آموزش علوم اسلامی کوثر

2 هیات علمی دانشگاه بین المللی قزوین

چکیده

استفهام یکی از اسلوب‌های انشاست که علاوه بر معنای حقیقی دارای معانی ثانوی است که کاربرد آن در کلام، موجب انتقال معانی گسترده و تأثیرگذاری بر مخاطب می‌شود. یکی از راه‌های فهم دقیق آیات، کشف معانی ثانویه اسالیب انشا به‌خصوص استفهام است. استفهام یک اسلوب پرکاربرد، زیبا و تأثیرگذار در علم بلاغت است که متکلم بلیغ با استفاده به‌موقع و مناسب از آن در کلام، معنای مورد نظر خود را به مخاطب القا می‌نماید. در سوره ملک شانزده مرتبه اسلوب‌های گوناگون استفهام در معانی توبیخ و تهدید، انکاری و... به کار رفته است و قرآن به عنوان یک کلام بلیغ از استفهام برای بیان حال منکران و تمردکنندگان از فرمان الهی و کسانی که عذاب الهی را به سُخره می‌گیرند، در معانی ثانوی استفاده نموده است. در این نوشتار، با روش کتابخانه‌ای و توصیفی-تحلیلی به بررسی تطبیقی معانی ثانویه استفهام از منظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به عنوان مفسر شیعه و ابن‌عاشور در تفسیر التحریر و التنویر مفسر اهل سنت پرداخته شده است. نقاط اشتراک و افتراق این دو مفسر بیان گردیده است. با بررسی‌های صورت‌گرفته مشخص شد که استفهام از مؤثرترین اسلوب‌های کلام بلیغ برای انتقال معنا به مخاطب است و نیز در بررسی تطبیقی بین علامه طباطبایی و ابن‌عاشور به نظر می‌سد علامه طباطبایی برای تبیین آیات و کشف حقایق و معارف موجود در آیات قرآن کریم به توضیح و بررسی معانی ثانویه استفهام به همراه دیگر قرائن موجود در آیات پرداخته و استفهام ابزاری برای کشف حقایق و معارف موجود در آیات را بررسی دقیق کرده است. اما ابن‌عاشور صرفاً به جنبه تحلیل صرفی، نحوی، بلاغی و ادبی آیات به طور دقیق و تفصیلی پرداخته و کمتر در صدد کشف حقایق قرآن و اثبات موردی در این زمینه بوده است.

کلیدواژه‌ها